برای‌ تعریف هر مخلوقی‌ دو قسم دلیل بوجود آمده و این دو قسم به نام دلیل عقلی ‌و نقلی، شناخته شده است. این دو نوع دلیل ملازم یکدیگر هستند. كه گفته ‌اند: کل ما حکم به العقل حکم به الشرع وكل ما حكم به الشرع حكم به العقل. همه جا حادثه‌ ها و گفته‌ ها و شنیده‌ ها و حقّ و باطل بر مدار عقل و شرع سنجیده می‌ شود. هر حکمی ‌که از خدا و پیشوایان دین صادر می ‌شود، لازم است عقل سالم به صحّت آن شهادت دهد. اگر عقل سالم آن حکم را قبول نکرد، رسمیّت شرعی ‌ندارد. لذا خداوند تعالی ‌در قرآن همه جا انسان‌ها را تشویق به عقل و تعقل می ‌کند. چه قدر فراوان در اواخر بسياري از آیات‌ می ‌فرماید: افلا تعقلون، افلا تذکرون، افلا تتفکرون، از این قبیل کلماتی ‌که انسان را هدایت می کند تا از عقل و شعور خود استفاده کند و آن چه خوانده یا شنیده است را به عقل و شعور خود عرضه نماید. عقل در وجود انسان مانند ترازوئی است که اجناس مختلف را با آن وزن می ‌کنند و کم و زیادی ‌آن را می ‌سنجند. آن چه مردم می ‌گویند و یا خدا و پیغمبران و امام‌ ها گفته ‌اند حکم نقلی ‌و یا حکم ظاهری ‌به حساب می ‌آید و آن احکام ظاهری ‌و نقلی‌ ادّعایی ‌بیشتر به حساب نمی ‌آید و ادّعاها در صورتی ‌به حقیقت و حقّانیّت شناخته می‌ شود که عقل سالم و یا انسان عاقل و سالم آن را تأیید کند و قبول نماید. مثلاً اگر در بازار ترازو نبود، هر کس مي ‌توانست اجناسی ‌را که می ‌فروخت مدعی ‌‌شود که از نظر وزن و میزان هر کدام از کیسه ‌ها صد یا هزار کیلو وزن دارد. هیچ کس حاضر نیست جنسی ‌را که به مشتری‌ می‌ دهد بگوید وزنش کم است. تمامی ‌کیسه‌ های ‌بزرگ و کوچک را مثل هم حساب می‌ کنند. تنها حاکم و قاضی ‌برای ‌تصدیق یا تکذیب این ادّعاها ترازوها یا متراژها می‌ باشد که طول و عرض و وزن اجناس با آنها معیّن می‌ شود، پس قاضیِ ‌درست، همین ترازوها و متراژها می ‌باشند. عقل هم در وجود انسان در حکم همین ترازو و متراژ است. وقتی‌شما ادّعا می‌ کنید كه پارچة من صد متر است، ادّعای ‌شما در صورتی ‌قبول است که چوبِ متر تأیید کند. یا اگر ادّعا می ‌کنید كه طلا و جواهری ‌صد گرم است، ادّعای ‌شما در صورتی ‌قبول می ‌شود که ترازو آن را تأیید کند. همین ترازو‌ها و مقیاس ‌ها را هم عقل انسان بوجود آورده. اگر در جامعة انسان‌ها عقل و عاقل نبود، این مقیاس‌ ها و ترازوها هم قابل ظهور نبود. عقل نیروئی است که همه چیز را به حساب و هندسه قبول می‌ کند، نه فقط بر اساس ادّعا. همه کس در زمینة ادّعای‌ بدون دلیل، خود را خدا و پیغمبر معرفی ‌می‌ کنند و همه کس خود را بهترین‌ها معرفی‌ می‌ کنند، فقط نیروی ‌عقل است که هر کس و هر چیز را به آن وزن و مقیاس واقعی‌ یا ارزش حقیقی ‌می ‌شناسد. مبدأ پیدایش عقل و نقل، خداوند متعال است، زیرا هر دو، مخلوقند و هر مخلوقی ‌خالق لازم دارد. کلمات امام و پیغمبر و یا کلمات خدای تعالی ‌و همه کتاب‌ها مخلوق هستند، و مخلوق بدون خالق قابل ظهور نیست. پس خدای تعالی‌ که خالق همه کس و همه چیز است، خالق کلام و بیان هم هست. اگر خدا سخن نمی ‌گفت و حرفی ‌نمی‌ زد، کتاب و بیانی ‌در عالم قابل ظهور نبود. (کتاب حکمت)