اجل مسمّی و اجل معلّق چيست؟

كلمه «اجل مسّمی» در بسیاری از آیات قرآن تكرار شده است كه خداوند برای زندگی انسان دو مدت معین كرده است؛ مدت مطلق یا اجل معلّق، مدت معین یا اجل مسمّی آن مدّت معین عمر انسان است كه در آن مدّت ظرفیت وجود خود را از مسیر علم و آشنایی به حق و باطل و ادراك معلومات از طریق تجربه و برخورد به حوادث زندگی پر می كند. در واقع وظایف انسانی و اجتماعی خود را به میزانی كه در قدرت و استعداد اوست به انتها رسانده تا زمانی كه احساس كند وظیفه خود را كاملاً انجام داده و عمر خود را به انتها می رساند. اجل مسمّی ظرف زندگی طبیعی هر انسانی است مطابق محیط و مطابق استعدادی كه در آن محیط پرورش پیدا می كند. انسان هم در زندگی مانند سایر درخت ها و زراعت ها و حیواناتی است كه هر كدام مدّت معین زندگی می كنند تا وجود خود را به ثمر برسانند و ظرفیت زندگی خود را پر كنند و ثمراتی كه از وجود آنها قابل بروز و ظهور است بارز و ظاهر می شود. مثلاً ظرفیت علف‌های بهاری و زراعت های بهاری مانند جو و گندم كاملاً معین و مشخّص است كه تقریباً دانه های خود را در مدّتی قریب به پنج ماه به ثمر می رسانند و آماده درو می شوند. دانه های گندم در مدت شش ماه خود را به ثمر می رسانند و خوشه می كشند و دانه می بندند و برای درو آماده می شوند. به مالك و زارع خود اعلام می كند كه وظیفه خود را به انتها رسانیده و ثمرات وجودی خود را آماده كرده است. درخت ها نیز هر كدام زندگی معین دارند كه چون به پایان می رسد پیری و فرسودگی خود را به مالك درخت اعلام می كنند. بعضی درخت ها پنج ساله و بعضی ده ساله و بعضی تا صد یا دویست سال عمرمی كنند. مدت عمر درخت ها همان زمانی است كه مشاهده كنیم وظایف طبیعی خود را انجام داده و ثمرات وجودی خود را ظاهر ساخته ‌اند كه از آن زمان به بعد به قهقرا می روند یا متوقّف می گردند. حیوانات هم همینطور هركدام عمر معینی دارند كه چند سال بایستی زندگی كنند و تولید نسل نمایند.عمر معین و طبیعی انسانهای كافر بنام اجل مسمّی تا همان حدی است كه وظیفه طبیعی و وظیفه حیوانی خود را به آخر می رسانند یا این كه در طریق كفر و گناه محكومیت آنها صددرصد قطعی و یقینی می شود. در این موقع مرگ آنها می رسد ولی زندگی انسانهای مؤمن و عمر طبیعی آنها تا زمانی است كه اصول سه گانه بالا (اصل ایمان به خدا و توحید، اصل ایمان به زندگی آخرت و آینده بعد از مرگ و اصل اعتقاد به عمل‌ صالح برای آماده شدن و تهیه یك آینده خوب) را تا آنجا كه ممكن است پرورش دهند و بیشتر استحقاق آخرتی پیدا كنند. وصول به یك چنین مدّتی اجل مسمّی یا عمرطبیعی شناخته می شود و گاهی در اثر بروز و ظهور حوادث مانند جنگها و مرض ها و تصادفات طبیعی و انسانی زندگی انسان به آخر می رسد هرچند كه به اجل مسمّی و عمر طبیعی خود نرسیده است. در دوران كودكی یا جوانی پیش از رسیدن به انتها ضمن یك حادثه یا تصادف از بین می رود. دلیل تقدیر مرگ غیرطبیعی پیش از عمر طبیعی همین است كه خداوند زندگی انسان را  در مسیر علّت و معلول و اسباب و مسبّبات قرار داده تا از طریق آشنایی به این اسباب و مسبّبات در انسانها علم و دانش بوجود آید. آتش را سوزاننده و حوادث دیگر را نابود كننده یا امراض دیگر را هلاك كننده آفریده است تا اجباراً انسان در برابر حوادث خود را برای دفاع آماده كند و از طریق دفاع و مجاهده عقل و دانش خود را تا حد ممكن رشد دهد. پس خداوند زمین را با جاذبه آفریده كه هر جسمی را بسوی خود می كشد. انسانها بدانند كه در حال سقوط از جای بلند حتماً‌ هلاك می شوند. همچنین زلزله ها و حوادث دیگر. اگر خداوند برای این كه انسانها را به عمر طبیعی و اجل مسمّی برساند مانع تأثیر حوادث طبیعت شود مثلاً حرارت آتش را متوقّف كند یا جاذبه زمین را در حال سقوط اجسام بی اثر نماید یا مانع بروز تأثیر حوادث دیگر شود در انسان جهش و كوشش برای جهاد و مبارزه پیدا نمی شود. در نتیجه موجودی راكد و متوقّف می شود كه این ركود و توقّف برابر با مرگ و هلاكت است. پس در حكمت خدا لازم و واجب است كه انسانهای دانشمند و با احتیاط و مجاهد را به عمر طبیعی خود برساند و انسانهای بی باك و بی احتیاط را با عوامل مرگ و مرض روبرو گرداند و عمر آنها را كوتاه نماید. پس هردو نوع اجل مسمّی یا معلّق، طبیعی و صددرصد مطابق حكمت خدا و منطق عقل است.  (تفسیر سوره انعام)