حضرت رسول اكرم ص در سیر معراجی خود یك انسان متفكر بود. او هنگامی كه  به رشد معمولی رسید، به زمین و آسمان نگاه می‏كرد و در خلقت زمین و آسمان به مطالعه و تفكر مشغول می‏شد، هنگام ورود به فضای عظیم آفرینش مانند دانشجوئی بود كه وارد یك مؤسسة عظیمی می‏شود كه پر است از ماشین‏آلات و صنایع عجیب و غریب. تازه واردی كه به یك چنین موسسه ‏ای وارد می‏ شود و صددرصد می‏داند كه نظم و قانون بر این موسسه حاكم است، مدیر و مهندس دارد كه هركدام به كاری مشغول هستند، در اولین مرتبة ورود، به خود فرمان ایست و توقف می‏دهد. به خود اجازه نمی‏دهد كه خودسرانه در این مؤسسه حركت كند و دست به هر كاری و هر چیزی بزند. زیرا اگر خودسرانه حركت كند فوری مامورین انتظامات جلوی او را می‏گیرند و او را متوقف می‏كنند. به همین مناسبت اولین حالتی كه در انسان مؤمن در ارتباط با خدا و كائنات پیدا می‏شود و خداوند آن حالت را دوست دارد حالت تقوی و توقف از مداخله در كاری بدون اذن و اجازة مالك آن موسسه است. اما وقتی كه به خود فرمان ایست می‏دهد و در ابتدای درِ ورودی مؤسسه می‏ایستد تا از صاحب موسسه كسب اجازه كند، این ادب و احترام و یا حالت تقوی و توقف مطلوب  صاحب آن موسسه شده، به شخص تازه وارد اجازة حركت و تماشای آن تأسیسات را می‏دهد، و بلكه مامورینی در اختیار او قرار می‏دهد تا او را به آن تأسیسات راهنمائی كنند و ساخت و هندسة هر ماشینی را به او گزارش دهند. پیغمبر اكرم ص پس از آگاهی و اطلاع بر عظمت آفرینش، حالت ادب و تقوائی در خود بوجود آورد و از خداوند متعال تقاضا كرد كه به او بصیرت و بینائی بدهد. درجات فهم و شعور او را بالا ببرد. خداوند فرشتگان را به خدمت آن حضرت مامور كرد وآن فرشتگان ضمن اینكه او را حفاظت و حمایت می‏كردند، هر روز دری از علم و دانش بروی او می‏گشودند، و درجات علم و دانش او را بالا می‏بردند تا جائی كه در دوران طفولیت شاید پنج شش سالگی، مادر رضاعی او خواست تعویذی برای حفاظت از جن به گردن آن حضرت بیاویزد، پیغمبر فرمود این چیست كه به گردن من می‏‏آویزی. عرض كرد تعویذ است تا تورا از جن بیابانها حفظ كند. به مادر رضاعی خود فرمود من در حفاظت خدا هستم. فرشتگان خدا مامور حفاظت من هستند، به یك چنین گردنبندهائی به نام تعویذ احتیاج ندارم. پس آن حضرت دائم در حال تفكر و مطالعه در خلقت عالم و آدم، و دائم در حال كشف هدف خدا از خلقت عالم و آدم، و آشنائی بعلت غائی مخلوقات بودند. و دائم از خدای آفریننده طلب و تقاضا داشتند تا روزی كه درهای علم و معرفت به روی آن حضرت باز شد و علوم قرآنی كه آشنائی به كیفیت خلقت عالم و آدم است در سینة آن حضرت جای گرفت. به آسمان ها نگاه كرد و دانست كه چگونه ساخته شده، به ستارگان نگاه كرد و دانست كه آنها چه عوالمی هستند و چگونه خداوند آنها را ساخته است، همینطور به هر چیزی كه عمیقانه نگاه می‏كرد گوئی یك مهندس دانشمندی همراه او بود كه او را به كیفیت خلقت عالم و آدم آگاهی می‏داد. تا جائی كه پیش از نزول آیات قرآن به حقایق و معانی قرآن آشنا شد. در این مطالعات و تفكرات خداوند به او فهمانید كه عالم و آدم از چه چیزی خلق شده، چگونه و چطور و با چه هندسه و قاعده ‏ای ساخته شده، و یا به چه منظوری خلق شده است. این سه كلمه به اضافه آشنائی به آفریننده عالم كلمات حكمت نامیده شده است. از ابتدای طفولیت تا سنین چهل سالگی پیش از آنكه مبعوث شود و ماموریت پیدا كند خلق خدا را هدایت كند به تمام علوم و حقایق قرآن آشنا شد. و این آشنائی به حقایق علم قرآن پیش از نزول آیات قرآن بود. زیرا در آشنائی به الفاظ و یا معانی الفاظ، آشنائی به معانی مقدم است بر آشنائی به الفاظ. كسی می‏تواند الفاظ را بداند و معنا كند كه قبلا به معانی آشنا شده باشد. اگر كسی بگوید كه آیا انسان معانی را به وسیله الفاظ می‏شناسد و یا الفاظ را به وسیله معانی، گرچه در ابتدا انسان خیال می‏كند كه با لفظ معنا را می‏شناسد، ولیكن حقیقت این است كه با شناخت معانی آشنائی به الفاظ پیدا می‏كند. انسانها در تعلیم و تربیت اول معانی را به دانش آموز نشان می‏دهند و بعد لفظ مربوط به آن را بر زبان جاری می‏كنند. به درختها اشاره می‏كنند می‏گویند اینها درخت است، و همچنین به كوه و دریا و صحرا و هر چه هست. به همین مناسبت كسانی كه معانی را ندیده‏اند نمی‏توانند به وسیله الفاظ حقیقت معانی را بشناسند. مگر در صورتی كه معانی را ببینند. لذا كلمات و لغاتی كه مربوط به موجودات عالم غیب است مانند روح و فرشته و یا جن و ملك، یا عرش و كرسی و لوح و قلم، بهشت و جهنم و امثال آنها، گرچه انسانها به اسامی این معانی غیبی آشنا هستند، ولیكن از لغت جن و ملك و یا عرش و كرسی نمی‏توانند به حقیقت جن و ملك و یا عرش و كرسی آشنا شوند. مگر زمانی كه معانی را از نزدیك ببینند. به همین كیفیت خداوند متعال پیش از آنكه آیات و عبارات قرآن را بر پیغمبر نازل كند او را به معانی آیات یعنی حقایق موجود در عالم آشنا كرد. مثلا لوح و قلم را به او نشان داد و بعد آیة مربوط به لوح و قلم را نازل كرد. و همچنین عرش و كرسی را به او نشان داد و آیات مربوط به عرش و كرسی را نازل كرد.  رسول خدا ص در سیر معراجی خود ابتدا به حقایق معانی و یا خلایق موجود در عالم آگاهی پیدا كرد و بعد خداوند متعال آیات قرآن را بر او نازل فرمود. پیغمبر اكرم هر آیه‏ ای را قرائت كرد معانی آن آیات را در خلقت عالم و آدم مشاهده كرد. و در انتهای این تكامل حالت لقاء الهی برای او دست داد. با خداوند رابطة مستقیم و بدون واسطه پیدا كرد. خداوند با او تكلم كرد و او كلمات خدا را شنید. از خداوند سؤال و پرسش می‏كرد و خداوند جواب او را می‏داد. طی یك چنین راهی را از تولد تا روز بعثت و روز ملاقات با خدا معراج نامیده‏اند. خداوند كیفیت این حركت را در سورة نجم یادآروی می‏كند. حركت به این كیفیت را كه تكامل علم و دانش باشد معراج تكاملی می‏نامند، كه در پی این تكامل روحی و فكری حركت به كائنات و سیر در آسمانها هم ساده و آسان می‏شود. (تفسیر سوره اسری جلد یک)