تعلیمات الهی با تعلیمات انسانها فرق دارد و مختلف است. انسانها از طریق تذكر و قرائت و سخنرانی مطالب را به یكدیگر میآموزند ولیكن خداوند متعال با ایجاد حادثه و ابتلاء به انسان آموزش میدهد. حادثه و ابتلا بهترین راه برای درك حقایق و تعلیم و تربیت است، پس خداوند متـعال برای این كه حرارت و برودت به انسان بیاموزد و یا فقر و غنا به انسان یاد بدهد حرارت و برودت و فقر و غنا میسازد و انسان را به آن مبتلا میكند. همینطور هر مرضی را با ایجاد همان مرض به انسان میآموزد و یا هر نعمت و لذتی را از راه چشیدن و خوردن میآموزد. اگر انسان در برابر این حادثه ها و ابتلائات واقع نشود با تذكرالفاظ و عبارات به واقعیتها و حقیقتها آگاهی پیدا نمیكند. تذكرالفاظ و عبارات هم به میزان تجربه و آزمایش به معنای بروز حادثهها ارزش پیدا میكند چنان كه گفته اند: التجربه فوق العلم یعنی تجربه از علم بالاتراست و تجربه به معنای مبتلا شدن به حادثهها است، نه فقـط یادآوری حادثهها. در هرصورت بلاهای دنیا به این كیفیت است كه انسانها با فعالیت و معالجات خودی و یا از طریق دعا و نیایش و یا بعد از تمام شدن تقدیر الهی برطرف میشود ولیكن عذابهای آخرتی كه نتیجه غضب و انتقام خداست، به این دلیل است كه خداوند در زندگی آخرت انسانهای كافر و ظالم را به حال خود واگذار میكند و آنها را از دایره تقدیر و آزمایش خارج مینماید زیرا تناوب حالات و اختلاف تقدیرات برای انسانهای كافر و ظالم سودی ندارد. خداوند آنها را تشبیه به حیوانات و یا گرگ و سگ میكند حیوانات وضعیتی دارند كه اگر سیر باشند، معنای سیری نمی فهمند و شكرخدا به جا نمیآورند و اگر هم گرسنه باشند، معنای گرسنگی و پناهندگی به خدا را برای علاج گرسنگی، نمیدانند. خداوند میفرماید مانند سگند كه اگر كسی به آنها حمله كند زبان خود را در میآورند، لهلهــه میكنند و اگر هم آنها را به حال خود واگذار كند باز هم لهلهه دارند یعنی اختلاف حالات آنها را به خط توحید و حقیقت و فضیلت و انسانیت برنمیگرداند. پس دلیلی نداردكه حادثه ها از آنها برطرف شود اگر پیر و مفلوك وارد قیامت شوندتا ابد در همان پیری و فلاكت میمانند و اگر با سل و سرطان و یا زخم و جراحت دیگر وارد قیامت شوند در همان سل و سرطان و یا زخم و جراحت میمانند. برای آنها از جانب خدا تقدیری وجود ندارد تا حالت مرض و كسالت آنها برطرف شود زیرا از این تقدیر نتیجهای حاصل نمی شود كه تعلیم و تربیت و یا پناهندگی به خدا در آنها پیدا شود و از طرف دیگر زمینهای برای رفع كسالتها و مرضها با فعالیت خود آنها فراهم نمیشود زیرا انسانها در همین زندگی دنیا میتوانند برای علاج مرضها و كسالتها فعالیت كنند و در همین زندگی دنیا از فعالیت خود نتیجه میگیرند و تا اندازهای میتوانند بلاها و مصیبتها را برطرف كنند. تقدیر خداوند هم در دنیا اجازه میدهد كه آنها از كار و فعالیـت خود نتیجه بگیرند شاید همان طوركه كار و كوشش خود را موثر میدانند، فعالیـت خدا را هم برای رفع كسالتها موثر بدانند و در نتیجه شكرخدا را به جا آورند ولیكن در زندگی آخرت سفره طبیعت از جلو آنها برچیده میشود و وسایل دنیایی از آنها سلب میشود. نه از فعالیت خود میتوانند نتیجهای بگیرندكه زمینهای برای فعالیت وجود ندارد و نه هم از تقدیرات خدا میتوانند به نفع خود استفاده كنند زیرا پناهنده به خدا نمیشوند و خدا را نمیشناسند تا خواهش و تقاضایی از خدا داشته باشند. پس قسمت اول عذاب های آخرت همین عذاب هائی است كه از دنیا همراه خود به آخرت بردهاند قسم دیگر عذابهای آخرت برگشت همین عذابهایی است كه در دنیا سر بندگان خدا آوردهاند و به آنها زخم زدهاند و یا آنها را سوزانیده اند و یا به آنها توهین كرده اند و یا آنها را كشته اند. تمامی این عذابها و بلاها كه در دنیا سر بندگان خدا آورده اند در آخرت به خود آنها برمیگردد. سوزش جراحت ها و قتل ها و حرارت سوزندگی ها و یا درد توهین ها به خود آنها برمیگردد و تا ابد در وجود آنها می ماند كه خداوند میفرماید: خالدین فیها ابدا. پس راهی و یا دلیلی برای رفع و دفع عذابهای آخرتی از وجــود آنها پیدا نیست فقط یك عمل و یك راه ممكن است سودمند به حال آنها باشد و آن توبه و پناهندگی به خداوند متعال است و این توبه و پناهندگی هم علم و معرفت لازم دارد و آنها معرفت به خدا ندارند تا توبه كنند و به خدا پناهنده شوند در نتیجه عذابها دائم در وجود آنها باقی میماند. این است معنای انتقام خدا، غضب خدا و انتقام خدا فقط به معنای واگذاری انسان به حال خود است كه از دایره تقدیر خدا خارج میشوند آن چنانكه در دو حال نعمت و ضد نعمت مسـاوی هستند و خدا را نمیشناسند تا شكر خدا به جا آورند و پناهنده به خدا نمیشوند تا لطف خدا را به طرف خود جلب و جذب كنند. پس عذاب و بلا برای آنها ادامه پیدا میكند .(تفسیر دعای کمیل)