کسانی که متوسل به دعاهای وارده در آیات قرآن و پیشوایان معصوم می شوند، اگر دوست دارند آنچه از خدا می خواهند مورد اجابت واقع شود خود را از حالتِ خواندنِ دعا، در حالت خواستنِ مندرجات دعا قرار دهند، زیرا خواندن با خواستن فرق دارد. انسان در صفحات کتاب میخواند: “ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخرة حسنه و قنا عذاب النار”. یا می خواند: “رب اغفر لی و لوالدی” و امثال آن؛ فقط عبارت ها را می خواند اما چیزی نمی خواهد. خواستن یعنی این که نیاز وجودی خود را که نجات از عذاب و وصول به نعمت ها است درک کند و از خدای مهربان بخواهد؛ نیایش توأم با خواهش. این همان دعائی است که خداوند در قرآن می فرماید: قل ما یعبؤا بکم ربی لولا دعاؤکم. یعنی اگر شما از خدا خواهشی نداشته باشید خدا هم به شما اعتنائی ندارد. ائمۀ اطهار علیهم السلام، همه جا به انسان می آموزند که آنچه می خواهید از خدا بخواهید. تکلیف انسان را خواستن از خدا، و در پی آن وعدۀ اجابت دعا را داده اند. از خدا بخواهد و بگیرد، باز هم بیشتر بخواهد و بگیرد تا روزی که بذل و بخشش الهی دربارۀ او کامل شود و از رسیدن به کمال خواسته های خود احساس بی نیازی به او دست دهد. پس وقتی مفهوم و معنای دعا و نیایش همین خواستن و گرفتن است چنان می نماید که بر انسان عمل و فعالیتی واجب نیست شاید انسان در این حال تنبل شود و خود را مانند کودکی روی زانوی پدر و مادر ببیند که به محض خواستن، در اختیارش می گذارند. پس این همه تکالیف و دستورات مثل نماز و روزه و انجام کارهای واجب و مستحب برای چیست؟ و خداوند تعالی می فرماید: “و اَن لیسَ لِلانسانِ الاّ ما سَعی” و می فرماید: “فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره” و امثال این آیات. و به طور کلی می بینیم انسان در سه میدان مأمور به کار و فعالیت شده است: میدان اول، سعی در کسب ایمان و تقوا و پرورش نفس و تزکیه و تطهیر خود؛ طهارت مالی با دادن خمس و زکات، طهارت بدن از کثافات و نجاسات و طهارت روح از شرک و گناه. میدان دوم، خدمات اجتماعی. همه جا مأمور به کسب و کار از طریق خدمت به مردم است و خدا او را ملزم به خدمت به خانواده و اقوام و دوستان کرده است. میدان سوم، عبادت ها و دعاهای واجب و مستحب، حج و جهاد و امثال آن. این مقررات و دستورات و اعمال واجب و مستحب و یا حرام و مکروه، صفحات کتاب ها را پر کرده است. بلکه انسان را تشویق به انجام هرچه بیشتر این اعمال کرده اند. اگر موفقیت انسان در دعا و نیایش و خواستن و گرفتن است پس این همه کار و کاسبی و فعالیت برای چیست؟ و اگر موفقیت در کار و فعالیت است پس خواستن و گرفتن چه معنائی دارد؟ مفهوم دعا و نیایش این است که آنچه می خواهی از خدا بخواه و از خدا بگیر، و مفهوم کار و فعالیت این است که: به خود متکی باش و هر چه بیشتر برای موفقیت خود فعالیت کن. پس موفقیت به دست انسان است یا به دست خداوند متعال؟ در پاسخ این سؤال می گوئیم که البته اساس موفقیت انسان در دعا و نیایش است زیرا نعمت های بزرگ و کوچک خداوند و فیوضات الهی به کسانی قابل انتقال و قابل افاضه است که آمادگی برای قبول آن داشته باشند. چنان که می گویند: “العطیات بقدر القابلیات”. هر فرستنده ای در مقابل خود گیرنده ای لازم دارد. فرستندۀ اصلی خداوند متعال است که بی نهایت قدرت و رحمت دارد و به بندگان خود می رساند و گیرندۀ اصلی فقط انسان است که می تواند از نعمت های خدا در دنیا و آخرت بهره مند شود و این بهره مندی و بهره گیری در انسان قابلیت و آمادگی لازم دارد. ابتدا بایستی انسان بداند که خداوند چه نعمت هائی در انبار وجود خود ذخیره دارد که همۀ آنها را میخواهد به انسان ببخشد، وقتی دانست، خواهش و طلب در او پیدا شده و خود را آمادۀ دریافت آنها می کند. در این حال خداوند تعالی استعداد پذیرش نعمت ها را در او ایجاد می کند. خداوند تبارک و تعالی به جای یک پدر ثروتمند و قدرتمند است که بی نهایت ثروت و قدرت دارد و انسان ها به جای کودکان در خانۀ این پدرند. کودکان بایستی پدر خود و ثروت پدر خود را بشناسند و استعداد و آمادگی پیدا کنند تا از ثروت و قدرت پدر استفاده کنند. پدر اولین کاری که می کند پرورش استعداد کودکان است، خداوند تعالی هم همینطور در مسیر اعمال و اقوال و خدمات و دعاها (که آدرس همۀ موفقیت ها در این دعاهای مأثور از ائمه (ع) است) استعداد انسان را پرورش می دهد، او را برای پذیرش نعمت ها آماده می کند. این حقیقت را هم بایستی بدانیم که بروز استعداد ها و پرورش آن به دست خداوند تبارک و تعالی است؛ یعنی کار و فعالیت انسان مانند تخم کاری و نهال کاری است و پرورش تخم ها و نهال ها تا رسیدن به ثمرۀ آن، به ارادۀ خداوند. پس انسان با تمرین عبادات و خدمات در مکتب خدا برای رشد استعدادهایش آمادگی پیدا کرده و خدا او را می پروراند و به ثمر می رساند، و در نهایت فیوضات و برکات مادی و معنوی خود را در اختیارش می گذارد. (شرح دعای کمیل)