در معرفی‌ یأجوج‌ و مأجوج‌ وارد شده‌ است‌ كه‌ اقوامی‌ هستند با گوش های‌ بسیار بزرگ‌، كه‌ هنگام‌ خوابیدن‌ یكی‌ از آن گوش ها را فرش‌ خود و گوش‌ دیگر را لحاف‌ خود قرار می ‌دهند. در معرفی‌ سدّ ذوالقرنین‌ می‌ گوید كه‌ آن‌ سدّی‌ است‌ پای‌ كوه‌ قاف‌ كه‌ پشت‌ سر آن‌ یأجوج‌ و مأجوج‌ قرار گرفته‌ است‌. آنها پشت‌ سدّ جمع‌ می‌ شوند و با زبان‌ خود سدّ آهنین‌ را می‌ لیسند آنقدر كه‌ مانند كاغذی‌ نازك‌ می‌ شود. در این‌ موقع‌ سدّ را رها می ‌كنند كه‌ فردا برگردند و آن‌ ورقه‌ كاغذ را هم‌ از پیش‌ پای‌ خود بردارند و میان‌ اقوام‌ و ملتها سرازیر شوند. مردم‌ را بخورند و ببلعند. چون‌ پس‌ از لیسیدن‌ سدّ و فردای‌ آن‌ روز كه‌ می‌ خواهند میان‌ ملت ها سرازیر شوند، انشاءاللّه‌ نمی‌ گویند، فردا كه‌ برمی ‌گردند مشاهده‌ می‌ كنند كه‌ سدّ ذوالقرنین‌ به‌ همان‌ شكل‌ اول‌ برگشته‌ است‌. باز شروع‌ می‌ كنند به‌ لیسیدن‌ و لیسیدن‌ تا مانند كاغذ می ‌شود و بدون‌ انشاءاللّه‌ گفتن‌ باز به‌ فردای‌ آن‌ روز موكول‌ می‌ كنند كه‌ سرازیر شوند و باز فردا مشاهده‌ می ‌كنند به‌ حال‌ اول‌ برگشته‌ و این‌ كار را ادامه‌ می ‌دهند تا روز قیامت‌ و در آن‌ روز خداوند اجازه‌ می‌ دهد كه‌ سدّ را بشكنند و میان‌ ملّت ها سرازیر شوند و بعد از سرازیری‌ میان‌ ملّت ها قیامت‌ برپا می‌ شود. ذوالقرنین‌ در تفسیر قرآن‌ سلطان‌ مقتدری‌ بوده‌ با خداوند متعال‌ رابطه‌ داشته‌ و خود را بندة‌ خدا شناخته‌ و مربوط‌ به‌ او بوده‌ و هدفش‌ از سلطنت،‌ خدمت‌ به‌ خلق‌ خدا و جلوگیری‌ از ظلم‌ و فساد بوده‌ است. قرنهای‌ ذوالقرنین‌ دوم‌ همان‌ آثار علمی‌ و عملی‌ اوست‌ كه‌ جامعه‌ را می ‌پروراند و رشد می ‌دهد و انسانهایی‌ به‌ نام‌ امام‌ یا نایب‌ امام‌ كه‌ این‌ آثار را رشد و پرورش‌ می ‌دهند تا زمانی‌ كه‌ به‌ ثمر برسانند. متوقف‌ شدن‌ این‌ آثار و یا از بین‌ رفتن‌ انسانهایی‌ كه‌ رهبر چنین‌ آثاری‌ هستند به‌ معنای‌ موت‌ ذوالقرنین‌ دوّم‌ و یا شكسته‌شدن‌ شاخ‌ قدرت‌ او است كه‌ گاهگاهی‌ اهل‌ باطل‌ بر اهل‌ حق‌ غلبه‌ می‌ كنند و آثار حق‌ را متوقف‌ می ‌سازند و این‌ توقف‌ و غلبه‌ تا مدتی‌ ادامه‌ دارد تا اینكه‌ خداوند با ظاهر ساختن‌ انسانی‌ عالم‌ و كامل‌ و نیرومند آن‌ آثار را زنده‌ نموده‌ و در مسیر خود به‌ راه‌ می ‌اندازد تا روزی‌ كه‌ دین‌ خدا حیات‌ كامل‌ و ابدی‌ خود را دریابد و به‌ ثمر برسد. در اخبار و روایات‌ مربوط‌ به‌ احیای‌ دین‌ خدا و ظهور آن‌ آمده‌ است‌ كه‌ خداوند در ابتدای‌ هریك‌ صد سال‌ بعد از هجرت‌ دین‌ خود را توسط‌ اولیاء خود تجدید می‌ كند و انسانهایی‌ را برمی ‌انگیزد تا با تعلیمات‌ و تبلیغات‌ و قیام‌ و قعود خود خرافات‌ و بدعتها را از افكار دینی‌ و مذهبی‌ مردم‌ بزدایند و دین‌ را در مسیر طبیعی‌ خود رشد دهند تا روزی‌ كه‌ به‌ ثمر برسد و كمال‌ پیدا كند. به‌ همین‌ دلیل‌ در احادیث‌ مربوط‌ به‌ ذوالقرنین‌ آمده‌ است‌ كه‌ شاخ‌ او را شكستند و بعد از پانصد سال‌ تجدید حیات‌ كرد و باز شاخ‌ او را شكستند و باز تجدید حیات‌ كرد تا روزی‌ كه‌ شرق‌ و غرب‌ عالم‌ را فتح‌ نمود. اما مسئله‌ یأجوج‌ و مأجوج‌، تمامی‌ انسانهای‌ ضدّ دین‌ و ضد انسانیت‌ هستند كه‌ به‌ طبیعت‌ آتش‌ فعالیت‌ می‌ كنند. یأجوج‌ و مأجوج‌ در تفسیر قرآن‌ اقوام‌ وحشی‌ كرانه‌ های‌ تمدن‌ و كرانة‌ كره‌ زمین‌ بوده‌ اند كه‌ در تاریخ‌ حیات‌ خود حملات‌ شدید و نابودكننده‌ ای‌ از خارج‌ مركز كره ‌زمین‌ به‌ آن‌ داشته‌ و ملّتهای‌ متمدن‌ را در معرض‌ هلاكت‌ و نابودی‌ قرار داده‌ اند. سدّ ذوالقرنین‌ در تأویل‌ قرآن‌ روش های‌ تربیتی‌ و تعلیمی‌ پیغمبران‌ و اولیاء خدا بوده‌ است‌ كه‌ با قیام‌ و قعودهای‌ خود در لباس‌ تقیه‌ و یا مبارزه‌ دین‌ خدا را محفوظ‌ داشته‌ و رواج‌ داده‌ اند. سدّ ذوالقرنین‌ به‌ این‌ معنی‌ یعنی‌ بنیة‌ دین‌ خدا و استحكام‌ آن‌ در برابر كفّار و كلمات‌ حكیمانه‌ و دستورات‌ حكمت‌آمیز است. فضای‌ فرهنگی‌ دین‌ و معارف‌ الهی‌ آنچنان‌ محكم‌ است‌ كه‌ كفّار با مبارزات‌ تعلیمی‌ و تبلیغی‌ خود نتوانسته ‌اند آن‌ را از بین‌ ببرند. فضای‌ علمی‌ آن‌ چنان‌ بلند و مرتفع‌ است‌ كه‌ خداوند می‌فرماید:  «فَم’ا استطاعوا ان‌ یظهروه‌ و ما استطاعوا له‌ نقبا»، نتوانستند بر دین‌ خدا غلبه‌ كنند و نتوانستند دیوارة‌ دین‌ را سوراخ‌ نمایند، یعنی‌ نتوانستند در منطق‌ دین‌ خدا و در حكمت‌ قرآن‌ اخلال‌ نموده‌ و نتوانستند دین‌ و فرهنگی‌ بهتر و بالاتر از آن‌ بیاورند. ارتفاع‌ این‌ سدّ استحكام‌ آن‌ فوق‌ افكار و عقول‌ بشریت‌ است‌. همچنانكه‌ كه‌ ارتفاع‌ سدّ تاریخی‌ ذوالقرنین‌ و استحكام‌ آن‌ با قطعات‌ آهن‌ و مس‌ گداخته‌ فوق‌ استعداد یأجوج‌ و مأجوج‌ بوده‌ است‌ و در ارتباط‌ با سّد دوّم‌ به‌ نام‌ حكمت‌ دین‌ و احكام‌ قرآن‌ است‌ كه‌ بعضی‌ روایات‌ در تعریف‌ و تفسیر سدّ ذوالقرنین‌ می ‌گوید یأجوج‌ و مأجوج‌ پشت‌ دیواره‌ سد را می ‌لیسند و می ‌سایند تا روزی‌ كه‌ مانند كاغذی‌ نازك‌ می‌ شود و فردای‌ آن‌ روز تصمیم‌ می‌ گیرند كه‌ سدّ را شكسته‌ تمدن‌ دینی‌ و انسانی‌ را از بین‌ ببرند و فردا می ‌بینند به‌ حال‌ اوّل‌ برگشته‌ و در همان‌ استحكام‌ و ارتفاع‌ قرار گرفته‌ است‌. سدّهای‌ آهنین‌ با زبان‌ قابل‌ لیسیدن‌ نیست‌ ولیكن‌ سدّ دین‌ و دیواره‌های‌ علمی‌ و برهانی‌ آن‌ با زبان‌ و بیان‌ قابل‌ لیسیدن‌ است‌. منظور از این‌ اخبار و احادیث‌ این‌ است‌ كه‌ اقوام‌ ضدّ دین‌ و یأجوج‌ و مأجوج‌ كفر و شرك‌ با تبلیغات‌ خود دین‌ خدا را در انتهای‌ ضعف‌ قرار می ‌دهند و فكر می ‌كنند به‌ كلّی‌ از بین‌ رفته ‌است‌. به‌ محض‌ اینكه‌ احساس‌ كنند دین‌ خدا به‌ نهایت‌ ضعف‌ و نابودی‌ رسیده‌ و موانع‌ از پیش‌ پای‌ آنها برداشته‌ شده‌ است‌، خداوند با قیام‌ ولی‌ از اولیاء خود دین‌ را به‌ استحكام‌ واقعی‌ آن‌ برمی‌گرداند و موانع‌ را از پیش‌ پای‌ اهل‌ دین‌ خود برمی‌ دارد. امّا فتوحات‌ شرقی‌ و غربی‌ در ارتباط‌ با قیام‌ ذوالقرنین‌، مشرق‌ و مغرب‌ خورشید در تأویل‌ قرآن‌ به‌ معنای‌ ظهور علم‌ و دانش‌ دینی‌ و احكام‌ الهی‌ در افكار مردم‌ و غروب‌ آن‌ از افكار است. خورشید دین‌ خدا توسط‌ انبیاء و اولیاء به‌ همین‌ كیفیت‌ است‌ كه‌ آنها ابواب‌ علوم‌ و حقایق‌ و دقایق‌ آفرینش‌ را به‌ روی‌ مردم‌ باز می‌ كنند و با تعلیمات‌ و تبلیغات‌ خود، نظام‌ دینی‌ و مملكتی‌ به‌ وجود آورده‌ و از بروز هرج‌ و مرج‌ جلوگیری‌ می‌ كنند. (تفسیر سوره کهف)