انسان، هنگام تولد از مادر، یک معجونی است که جامع تمامی خاصیتها، دواها و داروها بوده است. ریشه تمامی مرضها و داروی همه مرضها در وجود انسان نهفته شده است . انسان با چنین وضعیتی از مادر متولد میشود که کره زمین و عالم طبیعت و این فضای خورشید و ماه و ستارگان، برای او مادر دیگری است که در این جا نیز بایستی ساخته شود و مجهز به تجهیزاتی گردد که با آن تجهیزات، یک انسان خدائی و آخرتی شناخته شود و با این تجهیزات از طبیعت، در ماوراء طبیعت، تولد پیدا میکند که این تولد، تولد دوم نامیده میشود. در این تولد، انسان، مؤمن است ؛ مسلمان است؛ راستگو و صادق است ؛ چشم عقل او باز میشود و هر چیزی را در این عالم به صورت یک نمونه از آن چه در ماوراء طبیعت است میبیند . اساسا خود را برای خدا و برای آخرت میبیند و میداند که خود او، با این تجهیزات، مناسب زندگی مادی دنیایی نیست. حدیث از امام روایت شده است که فرمودند : لَیسَ مِنَّا مَن لَم یوُلَد مَرَّتین . کسی که به مرتبه دوم تولد نرسد از ما خانواده عصمت نیست. در این جا داستانی که حکایتکننده یک واقعیت است از زبان عرفا و اهل دل نقل شده است. میگویند آنجا که فرشته آفریننده و سازنده انسان, در رحم مادر برای طفل دست و پا و اعضای دیگر میسازد, هنگام ساخت هر عضوی، در معرض سئوال و اعتراض جنین قرار میگیرد. آنجا که برای جنین دست و پا میسازد، بچه از فرشته میپرسد که کی هستی و چه کار میکنی؟ جواب میدهد که فرشتهام و برای تو دست و پا درست میکنم . کودک میگوید : دست و پا برای چه و برای چه کاری؟ فرشته میگوید: پاها برای جست و خیز و دویدن در خیابانها و کوچه ها و میدانها و دستها برای جنگ و مبارزه با عوامل طبیعت. جنین به این عمل میخندد و فرشته را مسخره میکند که کو میدان، کو خیابان و بیابان، کو جنگ و جنگیدن که این فرشته مزاحم مادر من میشود. و باز آنجا که فرشته، چشم و گوش میسازد، جنین میپرسد که چه کار میکنی؟ میگوید: برای تو عینک و سمعک میسازم تا مناظر عالم را ببینی و صداها را بشنوی. جنین فرشته را مسخره میکند که کو مناظر و کو ستارهها و کجاست سر و صداها ؟ همینطور در برابر ساخت هر عضوی، مورد اعتراض جنین قرار میگیرد که میبیند هیچ یک از این اجزاء و اعضای بدن، در دنیای رحم لازم نیست ؛ همه آنها بیفایده و زیادی است ! جنین این طور فکر میکند که اگر به وزن یک گرم باشد بهتر است که به وزن دو گرم و ده گرم باشد. پس از آن که به این عالم وارد میشود و به عقل و هوش میرسد , میبیند که ارزش هر عضوی از این اعضاء، مساوی با حیات و سعادت او است و فکر میکند که اگر نابینا و یا ناشنوا و لنگ و چلاق بود، چه سرنوشتی داشت . همین طور برای تولد دوم . انسانها در صحنه زندگی به اعمالی مأموریت پیدا کردهاند که به نظر خودشان ، آنها را لغو و عبث میدانند و برای زندگی مادی و دنیائی آنها لازم نیست . مثلا نماز و روزه و یا حج و جهاد و یا ایمان و تقوا و یا عقل و فضیلت و صفات دیگر و یا اعمال دیگر که ارزش مادی دنیائی ندارد ؛ پول و ثروت را زیاد نمیکند بلکه کم میکند؛ همه اینها مورد اعتراض انسان واقع میشود که دین چیست و به چه منظوری آمده . شاید وسیلهای است که مردم را سر بند و سرگردان میکند و یا به اصطلاح مادیون, دین برای جامعه, افیونی بیشتر نیست. حقیقتا” عقاید و مسائل دینی، دخل دنیائی ندارد و برای زندگی دنیائی لازم نیست. به همین مناسبت مادیون عالم که همه جا به دنبال مال و ثروت هستند، دین را مزاحم زندگی خود میبینند و آن را رها میکنند ولیکن نمیدانند که مسائل دینی، علوم و عقاید دینی و اعمال دینی، همه اینها مربوط به ساخت دوم و تولد دوم انسان است. یعنی اینها اعمال و دستوراتی است که ضمن اجرای آنها روحانیت انسان، برای زندگی آخرت ساخته میشود آنچنان که جسمانیت انسان برای زندگانی دنیا ساخته شده است . ایراد و اعتراض انسانها بر مسائل و معالم دینی درست مانند اعتراض جنین بر فرشته رحم مادر است که او را میسازد . از هر حکمی و از هر آیهای و از هر دستور و اخلاقی که خدا و پیغمبران به ما دادهاند, عضوی از اعضاء آخرتی ما ساخته میشود که اگر یکی از این دستورات را کم داشته باشیم و آن را تمرین نکنیم، به همان میزان یک نقص عضو روحی پیدا میکنیم که در این دنیا محسوس نیست، بلکه در تولد دوم به ماوراء طبیعت و انتقال به عالم آخرت، محسوس میشود . پس ما به همان کیفیت که در عالم رحم تسلیم فرشتگان بودیم ما را ساختند و از خود اراده و اختیار نداشتیم، در این دنیا نیز بایستی تسلیم فرشتگان سازنده روح و ایمان و تقوی باشیم و از خدا بخواهیم که ما را چنان بسازد و مجهز کند که در زندگی آخرتی کم و کسری نداشته باشیم. این است که امام حسین (ع) میفرماید: در تولد دوم, مربوط به ما خانواده هستید، که در این تولد، شناسنامه دینی و قرآنی پیدا میکنید, نه در تولد اول که شناسنامه مملکتی دریافت کردهاید . نظر به این که ساخت دوم انسان در زندگی دنیا یعنی ساخت روحی و ایمانی او، خیلی مشکلتر از ساخت بدنی و جسمانی او است . در این جملات، امام چهارم (ع) از خدا درخواست میکند که امور او را کفایت کند ؛ امر زندگی او را خود به دست بگیرد و علی ابن الحسین را به خودش واگذار نکند و او را به آنجاها ببرد و در آنجاها کار بزند که ساخت خدائی و آخرتی پیدا کند تا دیگر مسئولیتی در خط وصول به علت غائی نداشته باشد . (شرح دعای مکارم الاخلاق)